پيام
+
شبي در کوچه ها قدم ميزدم
پيرمردي ديدم
بغچه اي بر کولش
تکه چوبي در دست
جامه ي پاره به تن
با سکوتش
همه را فحش ميگفت
من به او خنديدم
ناگهان
صدايي در کوچه طنين انداز شد
((گل نسرين دارم ، سيب شيرين دارم
بشتابيد حراج است حراج))
نفسم تنگ آمد
به خودم خنديدم
من کجا انديشم
پير اين قصه کجا
عطر ياس.
91/6/27

عارف خسته
دبيران محترم اين شعر کاملا توليدي نظر داشته باشن
*ياسمين بانو*
يکم توضيح؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عارف خسته
يه پيرمرد پير که از دنيا همه ي داراييش چيزايي که تو شعر گفته شده داره حراج محبت ميکنه ولي من فکر ميکردم سکوتش دليل قهر بودن با خداس و با سکوتش داره بقيه رو متهم ميکنه و قتي ميگه سيب شيرين دارم تازه من ميفهمم که اون محبت دارايي اصليشه
عارف خسته
اونو ديگه همه ميدونن که تو شعرهاي نو سيب استعاره از عشق و محبته خواننده بايد خودش مفهومشو درک کنه اين که نميشه آدم يه شعري بذاره بعد بياره آرايه هاي ادبيشو واسه بقيه درآره نوبهار.
توحيدي
عالي بود
عارف خسته
نه ناراحت چرا ولي اگه کسي شعراي سهرابو خونده باشه راحت ميفهمه که اين کلمات استعاره از چيه اين برداشت تو نوبهار خيلي سطحيه شعر نو رو بايد عمقي بخوني
عارف خسته
ممنون توحيدي
عارف خسته
ممنون نو بهار