شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ کنار پارک نشسته بود و عصاي سفيدش را محکم در دست جمع کرده بود.صداي غرش آسمان را شنيد.بلند شد ودستش را براي گرفتن قطرات باران دراز کرد. ناگهان سردي چيزي را در کف دستش احساس کرد. دختر بچه در حالي که به سرعت از کنارش ميگذشت. فرياد زد: -مامان !پول رو دادم به اون گداهه.....
*عاطفه*
:'(
عارف خسته
رتبه 94
1 برگزیده
1587 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله خرداد ماه
vertical_align_top