لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
معرفت نیست در این معرفت آموختگان
ای خوشا دولت دیدار دل افروختگان
دلم از صحبت این چرب زبانان بگرفت
بعد از این دست من و دامن لب دوختگان
عاقبت بر سر بازار فریبم بفروخت
ناجوانمردی این عاقبت اندوختگان
یار دیرینه چنان خاطرم از کینه بسوخت
که بنالید به حالم دل کین توختگان
شرمشان باد ز رسوایی هنگامه ی خویش
این متاع شرف از وسوسه بفروختگان
خوش بخندید رفیقان!که در این صبح مراد
کهنه شد قصه ی ما تا به سحر سوختگان
(فریدون توللی)
تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/12/12 | 4:46 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید