لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
آن توئی زنده بشبگردی و می نوشیها
وین منم مرده در آغوش فراموشیها
آن توئی گوش بتحسینگر عشّاق جمال
وین منم چشم بدروازه خاموشیها
آن توئی ساخته از نقش دلاویز وجود
وین منم سوخته در آتش مدهوشیها
آن توئی چهره بر افروخته از رنگ و هوس
وین منم پرده نگهدار خطا پوشیها
آن توئی گرم زبانبازی بیگانه فریب
وین منم دوست ز کف داده ز کم جوشیها
آن توئی خفته بصد ناز بر این تخت روان
وین منم خسته صد درد ز پر کوشیها
آن توئی پای بهر چشم و قدم بوست خلق
وین منم خم شده از رنج قلمدوشیها
تا ترا خاطر جمعی است، غنیمت می عشق
که نداری خبر از محنت مغشوشیها
پاک لوحی چو بر این خلق خوش آیند نبود
بکجا نقش زنم اینهمه مخدوشیها
معینی کرمانشاهی
تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 91/6/20 | 7:26 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید