سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

آن زمانی که به من میخندی

چشمهایت را هم میخواهم

شعر هم میگویم

از برای دل تو

شعر هم میگویم

تا تو هر لحظه به من خنده کنان

حرف عشقی گویی

که به آن میخندم

خنده از روی هوس نیست خدا را شاهد

که دلم میلرزد من به لرزیدن آن میخندم!!!!!!!!

طلیعه نوروزی






تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 91/6/19 | 9:20 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()

به چه میخندی تو؟؟؟؟؟؟؟

به مفهوم غم انگیز جدایی!!!!!!

به چه چیزی؟

به شکست دل من یا به پیروزی خویش.....

به چه میخندی تو ؟

به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد!

یا به افسونگری چشمانت

که مرا سوخت و خاکستر کرد.

به چه می خندی تو؟

به دل ساده ی من میخندی؟

که دگ تا ابد نیز به فکر خود نیست

خنده دار است بخند........






تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 91/6/19 | 8:37 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()

دلم گرفته ز تنهائی ای حبیب کجائی

خوشا بحال تو کز قید و بند مهر رهائی

بانتظار که ئی، دیده ندیده وفایم

بعهد بسته که پائیده، چشم خسته چه پائی

سپیده زد دگر ای شمع بزم غیر، خدا را

سزد که مرغ شب آیید ببامم و تو نیائی

چراغ محفل تاریک نیمه های شب من

دو دیده دوخته دارم بدر، که کی ز درآئی

گناه آینه بخت نیست چهره سیاهست

کجائی ای مه تابان که گرد غم بزدائی

نشان جای تو دارم، بکوی بی خبرانی

بهر دلی که حرمخانه شد تو خانه خدائی

چه نالی از غم تنهائی ای شکسته دل من

همان خوشست که در خلوتی بسوز و نوائی

 معینی کرمانشاهی






تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 91/6/19 | 6:33 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من
می‌سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من، سینه من، سودای من، آذر من
دل در تف عشق افروخت، گردون لباس سیه دوخت
از آتش آه من سوخت، در آسمان اختر من 
گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنه آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد، ز اندیشه کافر من 
شکرانه کز عشق مستم، میخواره و می‌پرستم
آموخت درس الستم، استاد دانشور من 
در عشق، سلطان بختم، در باغ دولت، درختم
خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من 
اول دلم را صفا داد، آیینه‌ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل
چون می‌تواند کشیدن این پیکر لاغر من

صفای اصفهانی 






تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 91/6/19 | 3:41 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()

تصویرها شکستند، در آب حوض خانه
امشب گرفته اشکم، یاد تو را بهانه
برسنگفرش کوچه، دلتنگی غریبی است
آه از عبور سردت، فریاد از این زمانه
باران که آیتی بود، از شعرهای رویش
بی توزخاطرش رفت، صدها سبد ترانه
قلبم بجوشد اما از درد دوری تو
آتشفشان خفته، کی می کشد زبانه
آن شب بکردی از دل بر تارکم نگاهی
آه از نگاه مستت فریاد از این زمانه
دردا که تیر چشمت رسوای عالمم کرد
برنه قدم تو ای جان بر روی این جوانه
دیدم به چشم باطن آن قوس ابروانت
بر پیکر ضعیفم هم تیر و هم کمانه
آری شود بیایی در پیش نرگس تو
قامت نهم به گلخن از شعله و زبانه
دیدی که طبع مسعودشهره شده به عالم
بررقص آمدعشقت زین شعرواین ترانه






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/6/18 | 9:20 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()

لبـــــــــــریز غزلهای عجیب است نگاهت

تلفیق شراب و شب و سیب است نگاهت

امشب عرق شرم به آیینه نشسته ست

ازبسکه نجیب است و نجیب است نگاهت

دشتی ست پر از شعر و غزل،برکه و باران

ماوای غزالان غــــــــــــــریب است نگاهت

گیسوی بلنــــــــــد تو شبیه شب یلداست

باجلوه ی مهتــــــــــاب رقیب است نگاهت

تو وسوسه انگــــــــــــــیزترین شعر خدایی

چون آیه ی آییــــــنه و سیب است نگاهت

هرچنــــــــــد یقین داشتم از لحظه ی آغاز

هـــــــرگز نسرودم که:فریب است نگاهت...






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/6/18 | 9:6 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()

نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
 بود ایا که ز دیوانه ی خود یاد کند
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

هوشنگ ابتهاج






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/6/18 | 4:59 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()
 
مردی در خواب با خدا مکالمه‌ای داشت: “خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی است؟ “، خدا او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می‌آمدند، آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می‌توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: “تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است”، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق‌های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند، مرد گفت: “خداوندا نمی‌فهمم؟!”، خدا پاسخ داد: “ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم‌های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می‌کنند.





تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/6/18 | 11:36 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()

هستم که می‌نویسم بودن به جز زبان نیست
هرکس نمی‌نویسد انگار در جهان نیست

 من آمدم به دنیا، دنیا به من نیامد
من در میان اویم، اویی در این میان نیست

آتش زدم به بودن تا گُر بگیرم از تن
حرفی‌ست مانده در من، می‌سوزد و دهان نیست

لکنت گرفته شاید، پس من چگونه باید
بنویسمش به کاغذ، شعری که در زبان نیست

مریم جعفری آذرمانی






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/6/18 | 11:31 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()

وسعت درد فقط سهم من است

 

باز هم قسمت غم ها شده ام

 

دگر آیینه ز من باخبر است

 

که اسیر شب یلدا شده ام

 

من که بیتاب شقایق بودم

 

همدم سردی یخ ها شده ام

 

کاش چشمهای مرا خاک کنید

 

تا نبینم که چه تنها شده ام






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/6/18 | 11:29 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.