سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

من اگردیوانه ام
با زندگی بیگانه ام
مستم اگر یا گیج و سرگردان و مدهوشم
اگر بی صاحب و بی چیز و ناراحت
خراب اندر خراب و خانه بر دوشم
اگر فریاد منطق هیچ تأثیری ندارد
در دل تاریک و گنگ و لال و صاحب مرده ی گوشم
به مرگ مادرم : مردم
شما ای مردم عادی
که من احساس انسانی خودرا
بر سرشک ساده ی رنج فلاکت بارتان
بی شبهه مدیونم
میان موج وحشتناکی از بیداد این دنیا
در اعماق دل آغشته با خونم
هزاران درد دارم
درد دارم

(کارو)






تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 92/3/13 | 11:23 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()

من زندگی را دوست دارم ولی

از زندگی دوباره می ترسم!

دین را دوست دارم

ولی از کشیش ها می ترسم!

قانون را دوست دارم

ولی از پاسبانها می ترسم!

عشق را دوست دارم

ولی از زنها می ترسم!

کودکان را دوست دارم

ولی ز آئینه می ترسم!

سلام رادوست دارم

ولی از زبانم می ترسم!

من می ترسم

پس هستم

اینچنین می گذرد روز و روزگارمن!

من روز را دوست دارم

ولی از روزگار می ترسم!

 






تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 92/3/13 | 11:20 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه

 

صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

 در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم

هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه

 هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی

وان ساقی سرمستی با ساغر شاهانه

 ای لولی بربط زن تو مست تری یا من

ای پیش تو چو مستی افسون من افسانه

 از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد

در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه

 چون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ میشد

وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه

 گفتم که رفیقی کن با من که منت خویشم

گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه

 گفتم : ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفت ای جان

نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه

 نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل

نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه

 من بی دل و دستارم در خانه خمارم

یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه

 تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می

زین وقف به هوشیاران مسپار یکی دانه

مولانا






تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 92/3/13 | 11:18 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()

گر چه مستیم و خرابیم چو شب های دگر***باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر

امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم***شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر

مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غم***من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر

چه به میخانه چه محراب حرامم باشد***گر به جز عشق توأم هست تمنای دگر

تا روم از پی یار دگری می باید***جز دل من دلی و جز تو دلارای دگر

نشنیده است گلی بوی تو ای غنچه ی ناز***بوده ام ورنه بسی همدم گلهای دگر

تو سیه چشم چو آیی به تماشای چمن***نگذاری به کسی چشم تماشای دگر

باده پیش آر که رفتند از این مکتب راز***اوستادان و فزودند معمای دگر

این قفس را نبود روزنی ای مرغ پریش***آرزو ساخته بستان طرب زای دگر

گر بهشتی است رخ توست نگارا که در آن***می توان کرد به هر لحظه تماشای دگر

از تو زیبا صنم این قدر جفا زیبا نیست***گیرم این دل نتوان داد به زیبای دگر

می فروشان همه دانند عمادا که بود ***عاشقان را حرم و دیر و کلیسای دگر

از دیوان مرحوم عماد خراسانی"

 






تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 92/3/13 | 11:4 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()

صحبت از نام مکن صحبت جام است اینجا

هر  چه گویند به جز باده حرام  است اینجا

حرمت جام نگهدارکه صدچون جمشید

دست برسینه ،کمر بسته غلام است اینجا

درسرت گرهوس عالم قدس است بیا

کان همه  بعدمسافت دوسه گام است اینجا

تا می و میکده و ساغر وساقی باقیست

حوری و کوثر و فردوس کدام است اینجا؟

گوشه ی میکده خلوتکده ای طاعت ماست

پیر رندان خرابات امام است اینجا

منشین ای طایر دل، از سرعالم  برخیز

که جهان دانه و جان حلقه ی دام است اینجا

دعوی فضل ز نقص است در اینجا شب خیز






تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 92/3/13 | 10:57 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()

مستی و شور جنون از من دیوانه بپرس

 

گرمی باده از آن  نرگس  مستانه  بپرس

عقل  از  زمزمه  بی خبری  بی خبرست

وصف این لذت  جانبخش  ز دیوانه بپرس

تو چه  دانی  ز سرانجام من خانه خراب

سرگذشت  دل  دیوانه  ز  دیوانه  بپرس

گر  ز گیرایی  جام   نگهت    بی خبری

حالت چشم خود از گردش پیمانه بپرس

ماجرای   من  کاشانه  به  طوفان  داده

از خس و خار بهم ریخته ی لانه  بپرس

شمع را نیست به جز شعله آتش به زبان

سخن  عشق  ز  خاکستر   پروانه  بپرس

                                                                                                        بهادر یگانه






تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 92/3/13 | 10:50 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()

معرفت نیست در این معرفت آموختگان
ای خوشا دولت دیدار دل افروختگان
دلم از صحبت این چرب زبانان بگرفت
بعد از این دست من و دامن لب دوختگان
عاقبت بر سر بازار فریبم بفروخت
ناجوانمردی این عاقبت اندوختگان
یار دیرینه چنان خاطرم از کینه بسوخت
که بنالید به حالم دل کین توختگان
شرمشان باد ز رسوایی هنگامه ی خویش
این متاع شرف از وسوسه بفروختگان
خوش بخندید رفیقان!که در این صبح مراد
کهنه شد قصه ی ما تا به سحر سوختگان


 

(فریدون توللی)

 






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/12/12 | 4:46 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()

در زندان  بودم و با یک هموطن لر هم بند.
همین تران? " ایران ای سرای امید " از بلندگوی زندان پخش شد
.
تا که شنیدم زدم زیر گریه
!
همبندم گفت :چرا گریه می کنی؟

گفتم : شاعر این ترانه منم!






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/12/12 | 4:45 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است
بزن باران که به چشمان یاران
جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران که به چشمان یاران
 جهان تاریک و دریا واژگون است
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند
بزن باران به نام هرچه خوبیست
به زیر آوار گاه پایکوبیست
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبیست

بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران و شادی بخش جان را
بباران شوق و شیرین کن زمان را
به بام غرقه در خون دیارم
به پا کن پرچم رنگین کمان را
بزن باران که بی صبرند یاران
نمان خاموش! گریان شو! بباران!
بزن باران بشوی آلودگی را
ز دامان بلند روزگاران


بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است

بزن باران که دین را دام کردند
شکار خلق و صید خام کردند
بزن باران خدا بازیچه ای شد
که با آن کسب ننگ و نام کردند

 
بزن باران به نام هرچه خوبی است
به زیر آوار گاه پایکوبی است
مزار تشنه جویباران پر از سنگ
بزن باران که وقت لای روبی است
بزن باران بهاران فصل خون است
بزن باران که صحرا لاله گون است






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/12/12 | 4:42 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیـر
این هـبوط بی دلـیـل، این سـقـوط ناگـزیــر
آســمـان بـی هــدف، بــادهــای بـی طــرف
ابـرهای سـر به راه، بـیـدهای سر به زیــر
ای نـظـاره شـگـرف، ای نـگــاه نــاگــهــان
... ای هـمـاره در نظر، ای هـنوز بی نـظـیــر
آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصـیح
مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویـر
مثـل شـعـر نـاگـهـان، مثـل گـریـه بی امـان
مثل لحـظـه هـای وحـی، اجـتـنـاب نـاپـذیـر
ای مـسـافــر غـریـب، در دیـار خـویـشـتـن
با تـو آشـنـا شـدم، با تـو در هـمـیـن مـسیـر
از کـویر سـوت و کور، تا مـرا صـدا زدی
دیـدمت ولی چه دور، دیـدمت ولی چه دیـر
این تویی در آنطرف، پشـت میـله ها رهــا
این مـنم در ایـنطرف، پشـت میـله ها اسیـر
دســت خـسـتـه مـرا، مثـل کــودکـی بـگـیـر
با خـودت مـرا ببر، خـسـته ام از این کویـر

قیصر امین پور






تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/12/12 | 4:37 عصر | نویسنده : عارف | نظرات ()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.